«بلر» کاتولیک شده یا دیوانه؟
• آقای بلر با حضور در محراب و پیشگاه کاردینال «مورفی» و ادای شهادت به پسر خدابودن عیسا، ضمن مقید کردن خود به دستورهای کلیسا، رسماً ازجامعه ی روشنفکری بیرون رفته و وارد دنیای خرافات شده است ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
يکشنبه ۲ دی ۱٣٨۶ - ۲٣ دسامبر ۲۰۰۷
يکشنبه ۲ دی ۱٣٨۶ - ۲٣ دسامبر ۲۰۰۷
تیتر خبر مانند دیگر وقایع، کوتاه بود:«تونی بلر نخست وزیر پیشین بریتانیا، کاتولیک شد...» آری به همین سادگی! سیاستمردی که جزیره نشینان بریتانیا بیش از ده سال زمام امور کشور خود را به دستش سپرده بودند و همراه «بوش» جنگ عراق را آغازید، اکنون مجذوب و مفتون کلیسا شده و به مرضی روحی ی تغییر مذهب گرفتارآمده و در حضور حضرت اشرف! کاردینال «کورمک مورفی» به مذهب کاتولیک یعنی مانیفست واتیکان گرویده است. یا بهتر است در دو کلمه بگویم: تونی بلر به جمع دیوانگان پیوست!
من نخست خبر را شوخی انگاشتم و به آن اهمیّتی ندادم؛ ولی زمانی که کل خبر را درسایت بی بی سی خواندم، دریافتم به همان واقعیّت شرکت جناب «بلر» در جنگ عراق، خبر نیز جدی است و اتفاق از نوع شوخی و مزاح نیست و تصمیمی است که راه به لاهوت و روح القدس می کشد. بلی آقای رهبر سابق حزب کارگر و نخست وزیر ده ساله ی بریتانیا، تغییر مذهب داده، کاتولیک شده و ذهنیّتش را به واتیکان سپرده است...اتفاق، هم خنده دار است و هم تراژدی؟
نمی دانم شما ازاین خبر شگفتزده شدید یا غمگین؟ اما من ضمن درک این هردو احساس، غمگنانه قهقهه ای هم سر دادم که صدایش در آپارتمانم پیچید! من از ته دل به «بلر» و بلرهائی که جهان را می گردانند و برای جوامع دیگر تعیین تکلیف میکنند، خندیدم. چون بسیاری از سیاستداران سخت مومنند و به تحجر دین آلوده. درهمان حال دردل برای سرنوشت ملتها و مردمان گیتی که چنین سیاستمردان و رهبرانی را دارند، گریستم. من ازخود برای آن شعفی که ده سال پیش به هنگام انتخاب این آقا به رهبری حزب کارگر و نخست وزیری بریتانیا و شکست محافظه کاران از خود بروز دادم، باری دیگر شرمنده شدم.
خبر همان اندازه ناباورانه بود که عمل آقای بلر نابخردانه! آخر مگر ممکن است کسی در صحنه ی سیاست و درایت و کشورداری به چنان حدی برسد که مردمان هممیهنش زمام امور کشوری مانند بریتانیای کبیر را به دست او بسپارند، ولی او هنوز درچنبره ی تخیل و اوهام گرفتار باشد و توهمات را واقعیّت پندارد و از ماهیّت دین و بازیهای مذهب آگاه نباشد؟ و حتا چنین یاوه هائی را آن چنان جدی انگارد و جدی شمارد که همانند کودکان، بین بازهای کودکانه و میان موهومات، یکی را بر دیگران ترجیح دهد. بدتر از آن، نوعی ذهنیّت بی پایه و بی مایه را که ارثی به او رسیده است، دراین برهه ی پختکی ناروا بشناسد و با تغییر آن و گرایش به موهومی به مراتب قشری تر، خود را مضحکه کند؟
آقای بلر که قطعاً درس خوانده است و تحصیلات عالی دارد و ضمناً هم میهن «چارلز داروین و اسحاق نیوتون» است، با این کار ابلهانه اش هم تحیُّر جهانیان را سبب شد و هم میزان بیچارگی و بی اقبالی ی ما مردمان عصر کامپیوتر و فضا را به رخمان کشید. چه درماندگی و بیچارگی از این بیشتر که ده سال نبض و نظم جهان و به تبع آن خاورمیانه، درزیر تصمیم دو شخصیّتی بود که یکی هر یکشنبه در رفتن به کلیسا درنگ نمیکند، و ساده لوحی اش سر از حماقت درآورده و ورد زبان امریکائی های هموطنش شده است؛ و آن دیگری، درآستانه ی ۶۰ سالگی متحول مرتجع شده و سر برآستان واتیکان و پاپ می ساید و تازه دراین سن و سال به تمیز حق و باطل رسیده است... بلی آقای بلر، اکنون که ازمشکلات سیاست و کشورداری خلاص شده و فراغتی برای تفکر یافته است، به دنبال کشف حقیقت، به چاه واتیکان درافتاده و گویا اصل حقیقت را در دستگاه پاپ یافته است.
آیا روانیست که بگوئیم: آقای بلر واقعاً شرمتان باد! ننگ برشما و دیگر کسانی چون شما که به آئینهای هزاران سال پیش بها و به متولیانش بهانه میدهید تا همچنان بر ذهن و اندیشه عوام مسلط باشند! شما بااین کارتان لامحاله ضمن خرید خفت برای خویش، ثابت میکنید، میزان سواد و شعور ودرک و فهم شما از مردمان سه هزارسال قبل کمتر است؛ و آن کسی که در دو هزار سال پیش میزیسته و دعوی رسالت کرده است، در قرن ۲۱ مرشد و معلم شما است و شما از فردی مرده و نا توان، می خواهید کسب نیرو ومشاوره کنید... اگر چنین نیست، تحول به عقب و گرویدنتان به شیوه ی کاتولیک چه مناسبت ودلیلی دارد، و میتواند داشته باشد. پس، به حال مردمی که حزب کارگرش این چنین رهبری دارد که راه «ملاعمر و اسامه بن لادن» را از مسیری دیگر می پیماید و به مسیحیّت سنتی روکرده است باید تاسف خورد. آن جنایتکاران، با زنده کردن ذات اسلام وبرگزیدن اسلام قشری، به جهان کفر و جهانیان کافر(!) اعلان جنگ داده اند. لابد شما نیز با پذیرش مسیحیّت رادیکال و رفتن به دامن واتیکان و سرسپردگی به پاپ، جبهه ای دیگر از متعصبان دینی را برای جنگهای صلیبی در آینده، در مقابل آنان خواهید گشود.
مشکل من در باور کردن به این واقعه این بود و هست که آقای بلر رهبر«حزب کارگر» انگلستان است. چون تا آنجا که حافظه ام یاری میدهد، این حزب درعرف سیاست بین المللی همواره به عنوان جناح نسبتاً چپ سیاست درانگلستان معرفی شده بود. آنگونه که اغلب اعضای این حزب به نوعی گرایش سوسیالیستی نیز شهره بودند. با این پیش فرض، باید دستکم رهبر چنین حزبی از تظاهر به دینداری و رویکرد به تعصب به دور باشد. اما بدبختانه کار آقای بلر چنان غیرمنتظره از سوی یک سیاستمرد قرن بیست و یکم بود و از عقل به دوراست که ناچاریم بدون دلیل، چنین اقدامی را همسنگ شدن با ملاعمر را در دنیای عیسویّت بدانیم.
تغییر دیدگاه و تبدیل ذهنیّت حق هر آدمی است و انسان می تواند باور خود را نسبت به موضوعها و پدیده های جهان مادی تطبیق و یا تغییر دهد. اما تغییر مذهب در سن و موقعیّت آقای تونی بلر را من از عجایب روزگار می دانم. زیرا بی تردید تغییر مذهب، ریشه در باورهای ملکوتی دارد و از عقیده ی ژرف و ارتباط ذهن با مقولات سماوی و گرایش به خرافات سرچشمه میگیرد؛ و چنین کاری از چونان سیاستمردی بیشتر به شوخی یا خبط دماغ پهلو میزند تا کاری جدی. اگر گرفتاری های ذهن سیاستمداران مطرح جهان، دین و مذهب و مسائل بی مأخذ و توهمی و پندارهای مربوط به لاهوت و سماوات باشد، حتماً باید برای آینده ی جهان نگران بود. دین و مذهب مشغله ی ذهن بی سوادان و اندک مایگان است و وسیله ی است برای سرگرمی عوام. اگر رهبر و سیاستمداری آلوده ی خرافات و گرفتار زهر دین و مقولات اوهام و ایهام شد و به مابعدالطبیعه چنگ زد و خود را به ریسمان آسمان آویزان کرد، او «خویشتن گم است که را رهبری کند» درنتیجه، نخستین وظیفه ی جهان سیاست و دنیای روشنفکری نفی و طرد این آدم خرافی است.
به گمان من، آقای «تونی بلر» با این کار عوامانه و سرسپردن به واتیکان، به آدمی مرتجع تبدیل شد و به اعماق تاریخ در دو هزارسال پیش سفرکرد؛ و ضمن نمودِ جمود اندیشه و نمایش ماهیّت ذهن خویش، نفرت جوامع روشنفکری جهان را نسبت به خود بیش از پیش رقم زد. آقای بلر با حضور در محراب و پیشگاه کاردینال «مورفی» و ادای شهادت به پسر خدابودن عیسا، ضمن مقید کردن خود به دستورهای کلیسا، رسماً ازجامعه ی روشنفکری بیرون رفته و وارد دنیای خرافات شده است. آقای بلر با این تحول ارتجاعی، بعد از این فاقد شایستگی برای انجام کارهای سیاسی و اجتماعی است. او باید از دنیای سیاست کنار رود و از این پس به مانند یک کشیش کاتولیک، موعظه گرباشد و در مورد مریم باکره و حیات جاوید عیسای روح الله که در آسمانها است وراجی فرماید.
کالیفرنیا ۲٣- ۱۲- ۲۰۰۷ دکتر محمد علی مهرآسا
من نخست خبر را شوخی انگاشتم و به آن اهمیّتی ندادم؛ ولی زمانی که کل خبر را درسایت بی بی سی خواندم، دریافتم به همان واقعیّت شرکت جناب «بلر» در جنگ عراق، خبر نیز جدی است و اتفاق از نوع شوخی و مزاح نیست و تصمیمی است که راه به لاهوت و روح القدس می کشد. بلی آقای رهبر سابق حزب کارگر و نخست وزیر ده ساله ی بریتانیا، تغییر مذهب داده، کاتولیک شده و ذهنیّتش را به واتیکان سپرده است...اتفاق، هم خنده دار است و هم تراژدی؟
نمی دانم شما ازاین خبر شگفتزده شدید یا غمگین؟ اما من ضمن درک این هردو احساس، غمگنانه قهقهه ای هم سر دادم که صدایش در آپارتمانم پیچید! من از ته دل به «بلر» و بلرهائی که جهان را می گردانند و برای جوامع دیگر تعیین تکلیف میکنند، خندیدم. چون بسیاری از سیاستداران سخت مومنند و به تحجر دین آلوده. درهمان حال دردل برای سرنوشت ملتها و مردمان گیتی که چنین سیاستمردان و رهبرانی را دارند، گریستم. من ازخود برای آن شعفی که ده سال پیش به هنگام انتخاب این آقا به رهبری حزب کارگر و نخست وزیری بریتانیا و شکست محافظه کاران از خود بروز دادم، باری دیگر شرمنده شدم.
خبر همان اندازه ناباورانه بود که عمل آقای بلر نابخردانه! آخر مگر ممکن است کسی در صحنه ی سیاست و درایت و کشورداری به چنان حدی برسد که مردمان هممیهنش زمام امور کشوری مانند بریتانیای کبیر را به دست او بسپارند، ولی او هنوز درچنبره ی تخیل و اوهام گرفتار باشد و توهمات را واقعیّت پندارد و از ماهیّت دین و بازیهای مذهب آگاه نباشد؟ و حتا چنین یاوه هائی را آن چنان جدی انگارد و جدی شمارد که همانند کودکان، بین بازهای کودکانه و میان موهومات، یکی را بر دیگران ترجیح دهد. بدتر از آن، نوعی ذهنیّت بی پایه و بی مایه را که ارثی به او رسیده است، دراین برهه ی پختکی ناروا بشناسد و با تغییر آن و گرایش به موهومی به مراتب قشری تر، خود را مضحکه کند؟
آقای بلر که قطعاً درس خوانده است و تحصیلات عالی دارد و ضمناً هم میهن «چارلز داروین و اسحاق نیوتون» است، با این کار ابلهانه اش هم تحیُّر جهانیان را سبب شد و هم میزان بیچارگی و بی اقبالی ی ما مردمان عصر کامپیوتر و فضا را به رخمان کشید. چه درماندگی و بیچارگی از این بیشتر که ده سال نبض و نظم جهان و به تبع آن خاورمیانه، درزیر تصمیم دو شخصیّتی بود که یکی هر یکشنبه در رفتن به کلیسا درنگ نمیکند، و ساده لوحی اش سر از حماقت درآورده و ورد زبان امریکائی های هموطنش شده است؛ و آن دیگری، درآستانه ی ۶۰ سالگی متحول مرتجع شده و سر برآستان واتیکان و پاپ می ساید و تازه دراین سن و سال به تمیز حق و باطل رسیده است... بلی آقای بلر، اکنون که ازمشکلات سیاست و کشورداری خلاص شده و فراغتی برای تفکر یافته است، به دنبال کشف حقیقت، به چاه واتیکان درافتاده و گویا اصل حقیقت را در دستگاه پاپ یافته است.
آیا روانیست که بگوئیم: آقای بلر واقعاً شرمتان باد! ننگ برشما و دیگر کسانی چون شما که به آئینهای هزاران سال پیش بها و به متولیانش بهانه میدهید تا همچنان بر ذهن و اندیشه عوام مسلط باشند! شما بااین کارتان لامحاله ضمن خرید خفت برای خویش، ثابت میکنید، میزان سواد و شعور ودرک و فهم شما از مردمان سه هزارسال قبل کمتر است؛ و آن کسی که در دو هزار سال پیش میزیسته و دعوی رسالت کرده است، در قرن ۲۱ مرشد و معلم شما است و شما از فردی مرده و نا توان، می خواهید کسب نیرو ومشاوره کنید... اگر چنین نیست، تحول به عقب و گرویدنتان به شیوه ی کاتولیک چه مناسبت ودلیلی دارد، و میتواند داشته باشد. پس، به حال مردمی که حزب کارگرش این چنین رهبری دارد که راه «ملاعمر و اسامه بن لادن» را از مسیری دیگر می پیماید و به مسیحیّت سنتی روکرده است باید تاسف خورد. آن جنایتکاران، با زنده کردن ذات اسلام وبرگزیدن اسلام قشری، به جهان کفر و جهانیان کافر(!) اعلان جنگ داده اند. لابد شما نیز با پذیرش مسیحیّت رادیکال و رفتن به دامن واتیکان و سرسپردگی به پاپ، جبهه ای دیگر از متعصبان دینی را برای جنگهای صلیبی در آینده، در مقابل آنان خواهید گشود.
مشکل من در باور کردن به این واقعه این بود و هست که آقای بلر رهبر«حزب کارگر» انگلستان است. چون تا آنجا که حافظه ام یاری میدهد، این حزب درعرف سیاست بین المللی همواره به عنوان جناح نسبتاً چپ سیاست درانگلستان معرفی شده بود. آنگونه که اغلب اعضای این حزب به نوعی گرایش سوسیالیستی نیز شهره بودند. با این پیش فرض، باید دستکم رهبر چنین حزبی از تظاهر به دینداری و رویکرد به تعصب به دور باشد. اما بدبختانه کار آقای بلر چنان غیرمنتظره از سوی یک سیاستمرد قرن بیست و یکم بود و از عقل به دوراست که ناچاریم بدون دلیل، چنین اقدامی را همسنگ شدن با ملاعمر را در دنیای عیسویّت بدانیم.
تغییر دیدگاه و تبدیل ذهنیّت حق هر آدمی است و انسان می تواند باور خود را نسبت به موضوعها و پدیده های جهان مادی تطبیق و یا تغییر دهد. اما تغییر مذهب در سن و موقعیّت آقای تونی بلر را من از عجایب روزگار می دانم. زیرا بی تردید تغییر مذهب، ریشه در باورهای ملکوتی دارد و از عقیده ی ژرف و ارتباط ذهن با مقولات سماوی و گرایش به خرافات سرچشمه میگیرد؛ و چنین کاری از چونان سیاستمردی بیشتر به شوخی یا خبط دماغ پهلو میزند تا کاری جدی. اگر گرفتاری های ذهن سیاستمداران مطرح جهان، دین و مذهب و مسائل بی مأخذ و توهمی و پندارهای مربوط به لاهوت و سماوات باشد، حتماً باید برای آینده ی جهان نگران بود. دین و مذهب مشغله ی ذهن بی سوادان و اندک مایگان است و وسیله ی است برای سرگرمی عوام. اگر رهبر و سیاستمداری آلوده ی خرافات و گرفتار زهر دین و مقولات اوهام و ایهام شد و به مابعدالطبیعه چنگ زد و خود را به ریسمان آسمان آویزان کرد، او «خویشتن گم است که را رهبری کند» درنتیجه، نخستین وظیفه ی جهان سیاست و دنیای روشنفکری نفی و طرد این آدم خرافی است.
به گمان من، آقای «تونی بلر» با این کار عوامانه و سرسپردن به واتیکان، به آدمی مرتجع تبدیل شد و به اعماق تاریخ در دو هزارسال پیش سفرکرد؛ و ضمن نمودِ جمود اندیشه و نمایش ماهیّت ذهن خویش، نفرت جوامع روشنفکری جهان را نسبت به خود بیش از پیش رقم زد. آقای بلر با حضور در محراب و پیشگاه کاردینال «مورفی» و ادای شهادت به پسر خدابودن عیسا، ضمن مقید کردن خود به دستورهای کلیسا، رسماً ازجامعه ی روشنفکری بیرون رفته و وارد دنیای خرافات شده است. آقای بلر با این تحول ارتجاعی، بعد از این فاقد شایستگی برای انجام کارهای سیاسی و اجتماعی است. او باید از دنیای سیاست کنار رود و از این پس به مانند یک کشیش کاتولیک، موعظه گرباشد و در مورد مریم باکره و حیات جاوید عیسای روح الله که در آسمانها است وراجی فرماید.
کالیفرنیا ۲٣- ۱۲- ۲۰۰۷ دکتر محمد علی مهرآسا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر