دانشنامهی ایرانیکا و هواداران سلطنت
پاسخی به آقای رضا پورداد
پاسخی به آقای رضا پورداد
• زمانی که سه نقد در رد دیدگاه دکتر نقره کار به چاپ رسید و آقای هادی خرسندی نیز نوشتند که نمی باید به این زودی این بحث پایان می یافت، برآن شدم که من هم نظر خود را در مورد این دانشنامه بنویسم ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
چهارشنبه ۴ بهمن ۱٣٨۵ - ۲۴ ژانويه ۲۰۰۷
چهارشنبه ۴ بهمن ۱٣٨۵ - ۲۴ ژانويه ۲۰۰۷
من هنگامی که نخستین مقالهی دکتر نقره کار را در مورد دانشنامهی ایرانیکا خواندم، با آشنائی که از پیش از چگونگی تدوین این دانشنامه داشتم و به ایرادهائی که در حریم حرمت آن بیان شده بود آگاه بودم، سخن و داوری دکتر نقره کار به نظرم درست و معقول آمد. درهمان حال، گمان نداشتم که چنین یک سویه، او را و نوشتهی او را به نقد بکشند و دوستانش نیز گله سردهند. لابد: چون به دید آن دوستان« کاری سترگ در شرف انجام است و نباید برآن نقد نوشت...» آخر، دائرهی المعارف تدوین می شود آنهم به زبان انگلیسی و حتماً بعد از آن، کار ایران و ایرانی کاملاً به سامان خواهد رسید!
زمانی که سه نقد در رد دیدگاه دکتر نقره کار به چاپ رسید و آقای هادی خرسندی نیز نوشتند که نمی باید به این زودی این بحث پایان می یافت، برآن شدم که من هم نظر خود را در مورد این دانشنامه بنویسم؛ تا اگر دیگرانی هم هستند که هماندیش من اند، به میدان آیند.
چه نیکو شد که این بار یکی از هواداران سلطنت که عموماً میزان طاقت و شکیب شان کم است، قدم به میدان گذاشته اند و با همان ادبیات شاهانه و متفرعنانه که کسی دیگر را شایسته ی ورود در عرصه و میدان نمی دانند، هتاکی را آغازیده اند.
باور بفرمائید، اگر نوشتار دکتر نقره کار را در پاسخ به شما نمی خواندم، هیچگاه متوجه نمیشدم که جناب «پورداد» سایهی سنگینشان را برسر من هم انداخته و مرا به سبب اشاره به کار البته نیک! آریامهر در«حذف نام مصدق از لاروس فرانسه» نواخته اند. زیرا عنوان نوشتار آقای پورداد مرا به خود جلب نکرده بود... عنوان « برای چه می نویسیم » نه گیرائی داشت و نه آن تحریکی را که مولف از آن توقع داشت دارابود. به همین جهت از دکتر نقره کار سپاسگزارم که مرا به این نوشته رهنمون گردید.
اما بعده...
بی شک ما واماندگان از آریستوکراسی ایران، ژرفنگری شمایان را نداریم؛ و همچنین، در بیان خواسته ها، همسان شما برای معلم انشای دورهی متوسطه که از لغتهای قلمبه- سلمبه خوشش می آمد، نمی نویسیم. ما برای مردم عادی می نویسیم، نه دانشمندان و ادیبانی همانند استاد «پورداد»... چنین است که نوشته ما محتوائی به این مضمون ندارد« بیان نقره کار در آن نوشته کوتاه، بیان پالایش نیافتهی ستیزی ابتدائی با آریستوکراسی سیاسی و فرهنگی بود»!
مسلماً کسی که در یک جمله هم واژه «پالایش» و هم کلمه «آریستوکراسی» را بیاورد، نوشته اش ژرفنا پیداکرده و پر از بار اشرافیّت میشود.
چون، نه می خواهم که نوشته ام به درازا کشد، و نه، مایلم وارد معرکهی جدال شوم، عرض میکنم برخلاف ادعایتان، اتفاقاً نوشته ی حضرتعالی چون از ذهنیّتی عصبانی سرچشمه گرفته، کاملاً از بار استدلال خالی است؛ و برعکس، نوشتار ما مستدل و محکم است. هرچند از کلمات« چالش- پالایش - آریستوکراسی و...» خالی باشد.
ما مستدل می گوئیم: وقتی فلان شخص کودتا ساز مقداری از بار مالی این کا را به عهده می گیرد و کمک هنگفتی به این دانشنامه می کند، توقع دارد که تدوین کننده، رعایت کند و هوایش را به هنگام داشته باشد. باید، آقای دکتر یارشاطر در امپاس این وجوهات گیرکند و کودتای ۲٨ مرداد را یا نادیده بگیرد، و یا آنچنان کمرنگ نشان دهد که مقبول بارگاه درباریان باشد. باید دورهی آریامهر را مطابق آرزوی کمک کنندگان نقاشی کرد و... این استدلال را هر صاحب خردی می پذیرد.
آقای اردشیر زاهدی علیرغم اقرار آمران و سازندگان کودتا و تأمین کنندگان هزینهی کودتا که پوزشخواهی هم کردند، آن کودتا را رد میکند و بارها گفته و نوشته است که کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ یک خیزش مردمی بود. اکنون نیز برای همین هزینه می کند که تدوین کنندهی دانشنامهی ایرانیکا، آن واقعه را به نام کودتا درج نکند؛ و آنگاه آقای اردشیر زاهدی اتخاذ سند کند و دلیل آورد و در برابر معاندین بفرماید: « بروید دانشنامهی ایرانیکا را بخوانید و بدانید که آن حادثه قیام ملی بود و ...».
آقای پورداد!
وقتی ذهنی آلودهی تعصب -از هرنوع دینی و سیاسی- بود، توقع بیطرفی محال است. سخن من این است که سی و پنج صفحه از دانشنامه را به دین بهائیّت دادن نشان تعصب است. این کار در مورد رژیم گذشته نیز تکرار خواهد شد؛ چون پولش پرداخت شده است.
حذف نام مصدق از مجلدات لاروس فرانسه را چندین سال پیش آقای ایرج پزشکزاد که مقیم فرانسه است و تحصیلات حقوق را نیز در پاریس تمام کرده و مدتها در رژیم گذشته دیپلومات بوده است، به روشنی به آگاهی همگان رساند. حال اگر بیان این واقعیّت جائی را به آتش می کشد و میسوزاند، گله از آینهی تاریخ کنید که راستگو است و آریستوکراسی سیاسی و فرهنگی را بر نمی تابد!
به هرحال کم وزنی نوشتار من و دکتر نقره کار را با سنگینی و وقار خویش و هماندیشان «راست اندیش»خود برما ببخشائید و تنها به معنا بیندیشید. زیرا ما میدانیم آنچه که آزار میدهد مفهوم است؛ و چون جوابی برآن نیست، لاجرم باخروش تمام، به آنگونه مسائل و روابط اشاره میشود!
ضمناً مطمئن باشید، نثر نقره کار و من، بسیار روانتر از نثر شماست؛ و امروز روانی و گیرائی، از مختصات یک نثر خوب است، و نه لفاظیهای گمراه کننده.
اینهم آخرین سخن من در این رابطه است.
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۲۲-۱- ۲۰۰۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر